بوسه های تو تسکینم می دهد...
خوابی شیرین
که در انتظار تعبیرش نبودی ،
بارانی
که دانه ، دانه تمیز می شود
و روی گونه ی من می نشیند ،
کاسه ای از صدف
که فرشتگان پاک کرده اند
تا از لبخندت پُر شود
اینجایی تو
در آتش دستهای من
و تشنه و بی امان می باری
و می باری ،
و تسکینم می دهی ...
دیدگاه ها (۰)

حافظه ام را پر کرده استیاد تو...عطر تلخ تنت را گرفتهگل‌های ن...

تکرار این شب ها و دلتنگی هایِ مداومِ منچه قدر بگویمعشق هم ثا...

امان بده ببویمت ای ممنوعه ی شیرینطعم تو بغض هایم را عاشقانه ...

سی سالگی به بعد که عاشق شوی دیگر اسمش را نمی نویسی کف دستت و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط