سی سالگی به بعد
که عاشق شوی
دیگر اسمش را نمی نویسی کف دستت
و دورش قلب بکشی
یا عکسش را بگذاری لای کتاب درسی ات
و هی نگاهش کنی
سی سالگی به بعد که عاشق شوی
یک عصر جمعه ی زمستانی
یک لیوان چای می ریزی
می نشینی پشت پنجره و تمام شهر را در بارانی که نمی بارد با خیالش قدم می زنی ...


در قلبم کسی را پنهان کرده‌ام که
شنیدن صدایش ؛ نگاه کردنش . . .
حتی راه رفتنش را خیلی دوست دارم
درست است که مالک قلبش نیستم
اما بجای همه رهگذرها و همه آدم ها
من بجای همه دوستش دارم . . .


#شبتون_به_زیبایی_آرزوهاتون..🌙🙋‍♀️
دیدگاه ها (۰)

امان بده ببویمت ای ممنوعه ی شیرینطعم تو بغض هایم را عاشقانه ...

بوسه های تو تسکینم می دهد...خوابی شیرین که در انتظار تعبیرش ...

شاید یـک روزبه نـدیدنت بـه نشیدن صدایت وبه جای خالی ات  عادت...

قُرص کندلم را با نگاهت بگو " دوستت دارم "من تمامِ آرزوهایمبا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط