ما تقصیر نداشتیم

ما تقصیر نداشتیم
ما فقط کمی زیادی دوستشان داشتیم
آنقدر بزرگشان کردیم که روز به روز کوچکتر شدیم
آنقدر مهربانی کردیم که دلشان را زدیم
آنقدر محبت کردیم که وظیفه مان شد
آنقدر عشقمان را بی قید و شرط خرجشان کردیم
که خار ها به جای گل شدن
تیز تر شد...
به همین راحتی عادی شدیم و از ما گذشتند ...

📕
دیدگاه ها (۲)

هنگامی که در زندگی اوج میگیری،دوستانت می فهمند تو چه کسی بود...

درد ما را در جهان درمان مبادا بی‌شمامرگ بادا بی‌شما و جان مب...

🔖من روز خویش رابا آفتاب روی توکز مشرق خیال دمیده است،آغاز می...

📝 #دو_خط_شعر چنانم در دلی حاضر که جان در جسم و خون در رگفرام...

بازگشت دوباره P:1 هایی من لیام سال آخرمه که داخل هاگوراتز هس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط