🍃خاکستری، خاکستری، خاکستری
صبح، مِه، باران
اَبر، نگاه، خاطره
در من ترانه‌ای نبود، تو خواندی
در من آینه‌ای نبود، تو دیدی
ریشه‌ای بودم در خوابِ خاک‌های مُتُبَرک
بی‌باران، در نگاه‌ تو سبز شدم
برق از چشمانم برخواست، نگاهم بارانی شد
گونه‌هایت خیسِ باران، چشم‌هایت آفتابی
گرگ‌ها می‌زایند، بره‌ها را دریابیم
تو، با چشمانت‌ مرا بنواز
چوبدست چوپانیم سلاحی کارگر خواهد شد
بعد از جنگ، با چوبدستم
انجیر‌های تازه را برای تو خواهم چید
با تو خواهم ماند، با تو خواهم خواند
و تورا در بُهتِ آفتابی‌ات خواهم بوسید
اگر اَبر‌ها بگذارند…

#محمدابراهیم_جعفری

محمدابراهیم جعفری (زادهٔ ۱۳۱۹ ‌بروجرد - درگذشتهٔ ۱۸ فروردین ۱۳۹۷) نقاش نوگرا و شاعر معاصر، عضو رسمی هیئت علمی دانشگاه هنر تهران و انجمن هنرمندان نقاش ایران بود. وی در بیِنال‌های مختلف داخلی و خارجی به عنوان داور حضور فعال داشت.شعر ترانهٔ «چو مرغ شب» از سروده‌های اوست.

📕
دیدگاه ها (۰)

تو زندگی هممون یه زخم‌هایی هستکه اومدن از ما آدم بهتری بسازن...

یک دانه سیگار دارم و هزار معمای لاینحلهر چه زمان داشتم دادم ...

🍃"ارغوان"ارغوان،شاخه همخون جدا مانده منآسمان تو چه رنگ است ...

سعدی میگه برو بهش بگو "در کوی تو معروفم و از روی تو محروم." ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط