بمان

گفتم بمان؛ گفتی نگو وقتی نمیمانم
گفتم پشیمان میشوی؛ گفتی نمیدانم!
گفتم نمیپرسی؛ چه می آید سرم بی تو؟
گفتی نه میدانم نه میپرسم نه میمانم…!
از آنچه می آید سرم؛ با رفتنت گفتم
گفتم که هر کاری کنم؛ یاد تو می افتم
انقدر گفتم باش، گفتم باش…
گفتم که بر هر چه اصراری کنم؛ یادِ تو می افتم
مُردم بفهمانم به تو!
من بیشتر از هر کسی…
ای از خودت هم بی خبر؛ فکر تو بودم!
گفتم اگر راهی نشد؛ به تار موی تو قسم
من از خودت هم بیشتر؛ فکر تو بودم
از آنچه می آید سرم؛ با رفتنت گفتم
گفتم که هر کاری کنم؛ یاد تو می افتم
انقدر گفتم باش، گفتم باش…
گفتم که بر هر چه اصراری کنم؛ یادِ تو می افتم
#روزبه_بمانی
#Eshgh #عاشق #asheghan
دیدگاه ها (۱)

اذان ظهر به افق کربلا...ظهر اربعین 1398خاطره بازی😭

زخم خوردم، صبر کردم؛ داغ دیدم، صبر کردم...سالها اندوه تنهایی...

چشم

ارزش یک خدا دوستت دارم واقعی از عمق دل...حاج آقا مرتضی تهران...

به عشق زندگیم گفتماینه حال و روز من دست این جماعتو داری می ب...

خودت چی فکر میکنی..... قشنگ نابودم کردی....‌کاری کردی خون گر...

یادته همیشه می گفتم دوس دارم از دور ببینمت؟ بعد تو لجباز می ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط