من دیده ام بسیار مردانی که خود میزان شن آدمی بودند

من دیده ام بسیار مردانی که خود میزان ِ شأن ِ آدمی بودند
وز کبریای روح برمیزان ِ شأن ِ آدمی بسیار افزودند
- آری چنین بودند
آن زنده اندیشان که دست ِ مرگ را بر گردن ِ خود شاخ گل کردند
و مرگ را از پرتگاه ِ نیستی تا هستی ِ جاوید پُل کردند
اما چه باید گفت
از انسان نمایانی که ننگ نام انسانند
درنده خویانی که هم دندان گرگانند
آنان که افکندند در گردنِ گردان فرازان
حلقه های دار
آنان که عشق و مهربانی را
در دستهای بغض و کین کشتند
آنان که انسان بودن خود را
در پای این کشتند...

#هوشنگ_ابتهاج

📕
دیدگاه ها (۰)

وقتی به یه مگسبالهای پروانه رو بدی نه قشنگ میشه نه میتونه با...

قاصدک هان چه خبر آوردي ؟از کجا و از که خبر آوردي؟خوش خبر باش...

این شعر زیبا حکایت این روزهای ماست👌چه کسی میگوید:که گرانی شد...

از همان زمان که "نامه" هایبلند بالا شد "پیامک""پیامک" شد "اس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط