بهمنگفتیکهدنیاگرچهشبتیرهستوتاریک

#به_من_گفتی_که_دنیا_گرچه_شب_تیره_ست_و_تاریک
دمی بنگر که نور گرم خورشید
درون چادر زرین این شب
چطور از حجم کوتاه ستاره
به سوی شهر خاموشی روان است!

به من گفتی که فردا گرچه دور است و نمی یابی نشانش
ببین امید فردا دیدن و با هم نشستن
چگونه می کشاند انتظار کوچکت را
میان لحظه های تلخ تنهایی و تردید
که هر دم رو به قلبت از هزاران سو نشان است...🐬
دیدگاه ها (۰)

#خودم_گفتم_تو_با_تمام_زن‌ها_فرق_داریخودم گفتمگل های پیراهنت ...

#تا_آن_هنگام_که_فصل_آخر_در_کتاب_زندگی_انسانی_نوشته_نشدههر صف...

https://rubika.ir/Hpairo6

#ببار_چشم_من_ببین_چه_سیرم_ازتببین چه روزی ازم سیاه کردی فقطت...

{سناریوی شماره ۸} || پارت سی‌و ششم ||نام سناریو: 《 قلبی از س...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط