هموطن
هموطن ،
کاش خانه ای داشتم به وسعت امنیتت ،که پنجره هایش رو به آفتاب باز می شد .
کاش دستانم سایبانی میشد بر چشمان گرد شده از ترس کودکانت ...
تو را میبینم؛
در انفجارِ سکوت، در دستانی که هنوز با همهی زخمها دانههای امید میکارند.
تو را میخوانم از دور دستها!
فردا که بیاید ،
شب که به پایان برسد ،
نفسهایمان بوی بهار خواهد داد ...
#الما_امینی
کاش خانه ای داشتم به وسعت امنیتت ،که پنجره هایش رو به آفتاب باز می شد .
کاش دستانم سایبانی میشد بر چشمان گرد شده از ترس کودکانت ...
تو را میبینم؛
در انفجارِ سکوت، در دستانی که هنوز با همهی زخمها دانههای امید میکارند.
تو را میخوانم از دور دستها!
فردا که بیاید ،
شب که به پایان برسد ،
نفسهایمان بوی بهار خواهد داد ...
#الما_امینی
- ۲.۰k
- ۲۶ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط