رمان ملک قلبم

رمان ملک قلبم


پارت ۹۷

ارسلان، بیدار شدم دیدم دیانا خوابه الهی پاشدم رفتم سرویس اومدم برای دیانا خودم صبحونه حاظر کردم رفتم تو اتاق که بیدارش کنم دیانا

دیانا، هوم

ارسلان، پاشو بسه

دیانا، ارسلاننننن، ،زاری،،

ارسلان، عه بسه دیگه پاشو

دیانا، نمیخوام

ارسلان، یه دستمو گذاشتم زیر سرش یکی زیر زانو هاش گرفتمش تو بغلم بردمش سر میز

دیانا، منو نشوند رو پاش برام لقمه گرفت گذشت دهنم

ارسلان، بیا شیرم بخور یکم جون بگیری بعد آب پرتقال

دیانا، مربا های مختلف و پنیر و کره و خامه و عسل همش بهم میداد ارسلان خفه شدم

ارسلان، تو این یه سال ضعیف شدی ازت معلومه اصلا اونو ولش اگه من بخوام یه نی نی کوچولو بزارم تو دلت که باید جون داشته باشی

دیانا، چی یه بچه دیگه

ارسلان، اوهوم

دیانا، تو و ارغوان پدر سینه های منو درآوردید

ارسلان، عه خوب حالا من یه چیزی خواستم،،لحن دلخوره الکی،،

دیانا،عه خوب راست میگم

ارسلان، از رو پام پاشو

دیانا، از رو پاش بلند نشدم که هیچ پامو انداختم دوطرف پاهاش دستمو انداختم رو شونش
دیدگاه ها (۲)

رمان ملک قلبم پارت ۹۸ارسلان، پاهاشو انداخت دو طرف پاهام دستش...

خوب شد❓️❤️🥺

رمان ملک قلبم پارت ۹۶دیانا، دستشو برداشت و از اتاق رفت بیرون...

رمان ملک قلبم پارت ۹۵ارسلان، بعد از رفتن دیانا ارغوان همینجو...

رمان بغلی من پارت های ۸۶و۸۷و۸۸ارسلان: من که باورم نمیشه دیان...

رمان بغلی من پارت ۵۷ارسلان: از اینه نگاهی به عقب کردم روی صن...

رمان لجبازی پارت: 28

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط