وجودم از درد پر بود تا تصمیم گرفتم از جسمم جدا بشم
وجودم از درد پر بود تا تصمیم گرفتم از جسمم جدا بشم
اندوهی در ذهنم داشتم
اونم تنها یک چیز بود
چرا نتونستم خودم را نجات دهم بدون اینکه جسمم را رها کنم
من .....
من فقط میخاستم زندگیم یکم خوب پیش بره
ولی هر روز بدتر از دیروزم میشود
چشمانم دریایی از خون شدن
از بس که به یک جا زل زدم
به وجود خودم رفتم و جز تاریکی چیزی ندیدم پلک نزدم حتی یک ثانیه
اونم فقط به اومید یک نور ...
اندوهی در ذهنم داشتم
اونم تنها یک چیز بود
چرا نتونستم خودم را نجات دهم بدون اینکه جسمم را رها کنم
من .....
من فقط میخاستم زندگیم یکم خوب پیش بره
ولی هر روز بدتر از دیروزم میشود
چشمانم دریایی از خون شدن
از بس که به یک جا زل زدم
به وجود خودم رفتم و جز تاریکی چیزی ندیدم پلک نزدم حتی یک ثانیه
اونم فقط به اومید یک نور ...
- ۱.۴k
- ۱۹ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط