قابلیتش را دارم که یک اشتباه مشخص را هزار بار تکرار کنم

قابلیتش را دارم که یک اشتباه مشخص را هزار بار تکرار کنم و هربار در ابتدای مسیر به خودم بگویم این بار فرق میکند ...

این یک آدم تازه است .
یک عشق تازه است.
یک راه تازه است.
یک رفیق تازه است.

بعد مسیر را بروم ، برسم به همان گنداب های قبلی.
زخم بزنم و زخم بخورم ...
و دوباره شروع کنم به توجیه تراشیدن و تبرئه کردن خودم و باز در نقطه صفر مقیم شوم تا حماقت بعدی ...

و هیچ وقت هم نفهمم تمام اتفاق ها دستاورد ضعف بزرگ خودم در شناختن خودم و بقیه است...

و نتیجه نابلدی من است در مدارا کردن و اندازه نگه داشتن در دور ماندن یا نزدیک شدن...

و در بی عرضگی مطلقم در نگه داشتن حرمت خودم ...

یاد نمی گیرم و از خواب بیدار نمی شوم. انتخابم همیشه همین بوده که احمق بمانم و از ایفا کردن نقش مظلوم یا حتی ظالم لذت ببرم ...

نه عزیزم نگاه کن ، ظلمی در کار نیست...

احمقی که در آینه لبخند می زند خود تویی ...
دیدگاه ها (۱۵)

هیچ چیز ترسناک تر از هجوم ناگاه دوستت دارمی تازه و حقیقی نیس...

بعد که برایت تمام شد و به آرامش رسیدی یاد می گیری که فکرت را...

تمام شدن واقعه ، شکست خوردن ، دورتر ایستادن و تماشا کردن.....

می گفت یک حالی هست به اسم نشئگی قبل از مرگ ...می گفت آدم های...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط