تو بوی نجابت را

#تو بوی نجابت را
زیر سیاهیه تارهای مویت
پنهان میکنی
و من
نفس های به محور افتاده ام را
از هراس ترسیدنت
خاموش میکنم
و این جان دادن
تنها اسارتی ست
که من با افتخار
به سویش بال میزنم...
دیدگاه ها (۰)

#هر چند عاشقان قدیمیاز روزگار پیشینتا حالاز درس و مدرسهاز قی...

#من گرفتار و تو در بند رضای دگرانمن ز درد تو هلاک و تو دوای ...

#بر روی پیاده‌روی‌های دل‌تنگیما آواره‌ایمنه قرارهایمان فرامی...

#باغبان خسته ای را مانمکه اشک هایش،در ماتم درختان سرما زدهبر...

دیدنت از دور کافی نیست من کم طاقتممن فقط وقتی در آغوشت بمیرم...

در ژرفای وجود هر انسانی گلادیاتوری خاموش است؛ نه در میدان خو...

هزارمین قول انگشتی را به یاد اور ( پارت ۵)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط