🗃 کپشن پست :
برایش نوشتم تو مثل رنگ زرد در نقاشی‌های ون‌گوگی، زیبا و غمگین. برایم نوشت تو مثل کتاب آخر پل آستری، هیچ چیزی را درباره‌ات دوست ندارم. و بعد مثل ماهی مرده که ساحل بغلش کند، همدیگر را در آغوش کشیدیم. و این یک پایان نبود، نه. این یک شروع بود، شروع یک زمستان بسیار طولانی.
به او مبتلا بودم، مثل دوره‌گردی به کوچه و خسته‌ای به خواب. و رنج او بودم، مثل گیاهی بیهوده که در بهار باغچه رخنه کند. و به او برمی‌گشتم، مثل باد به کوهستان. و پناهم بود، مثل خانه‌ی کنار دریا برای اسب ساحل رود خانه دز که بعد از سواری‌دادن به هزار مسافر نیاز دارد چند ساعت بمیرد و خواب ببیند در ارتفاعات کوهای دز مست و رها در باد می‌دود.
به یادآوردن نبودنش همیشه غمگینم می‌کند، مثل به یادآوردن مردن متیو پری، مثل اپیزود بیدارخوابی چهرازی، مثل به یادآوردن خانه‌ای که می‌شد داشته‌باشیم. مثل به یاداوردن خودم وقتی غمگینش می‌کردم، و وقتی گریستنش را مثل صحنه‌ای از فیلم‌های ازو ستایش می‌کردم، و یادم می‌رفت بغلش کنم، و یادم می‌رفت برایش شاملو یا همینگوی یا منزوی بخوانم.
هزار سال بعد، سنگ‌ تنهایی هستم که از زمین جدا شده و در فضای میان سیاره‌ها سرگردان است، و هنوز دوستت دارد.
همین.


#یـــــاســـــــ.خوبیـــــــها

#ستیــــــــنم
دیدگاه ها (۲۳)

کپشن.پستگویند بعد از مرگ، آدم باید فیلم زندگی‌اش را ببیند. س...

عصر ڪہ میشود ... چشمم           دنبال معناے روز میڪَردد   دن...

کپشن پست : دستت را تکان می‌دهیمثلِ همیشه.می‌خواهی ببینی ساعت...

تنها دلیلی که کفتر باز شدم 🤣

برایش نوشتم تو مثل رنگ زرد در نقاشی‌های ون‌گوگی، زیبا و غمگی...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

الماس من پارت پایانی گذاشت آرام و بی شیله پیله بود - دیدی؟ گ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط