باید راه یافت

باید راهۍ یافت ،
برایِ زندگۍ را زندگۍ کـردن،
نه فقط زندگۍ را گُـذَراندَن .
باید راهۍ یافت ،
برایِ صبحـها با اُمید چشمـ گُشودَن،
برایِ شبهـا با آرامشِ خیـال خوابیـدن.
اینطور که نمۍشود،
نمیشود که زندگۍ را فقـط گذراند ،
نمیشود که تمامـ شدنِ فصلۍ و رسیدنِ فصلۍ جدید را فقـط خُنَکایِ ناگهانۍ هوا یادَت بیـاورد،
نمیشود تا نوکِ دماغَت یخ نکـرده حواست به رسیدنِ پاییـز نبـاشد..
اینطور پیش بِرَوی یڪ آن چَشمـ باز میکنۍ
خودَت را میانِ خـزانِ زردِ زندگۍات میابۍ ،
و یادت همـ نمۍآید چطور گـذَرانده ای مسیرِ بهـاری و
سبـزِ زندگۍات را..
اصلا خدا را همـ خوش نمۍآید،
راهَت داده به دنیایَش که نقشَت را ایفا کنۍ،
یڪ روز خوبُ حتۍ یڪ روز بد ،
یڪ روز شیرینُ حتۍ یڪ روز تلخ ،
یڪ روز آرامُـ حتۍ یڪ روز پُرهیـاهو ،
وظیفه ی تو زندگۍ را با تمامـ و کمالَش زندگۍ کردن است،
با تمامِـ سِکانسهـایِ تلخ و شیرینَش..
نمیشود که همه اش خسته باشۍ
و سَرِ سکانسهـایِ تلخ بهـانه بیاوری و گوشه ای به قهـر کِز کنۍ و بازی نکنۍ ..
حق داری که خستگۍات را در کنۍ،
اما حق نداری که دیگـر مسیر را ادامه ندهۍ..
اینطور که نمیشود،
تا دیر نشده باید راهۍ پیـدا کرد،
باید زندگۍ را زندگۍ کـرد ...💚🍃🌻