ای بی خبر از حال بیمارم رفتی و خود را به که بسپارم

ای بی خبر از حال بیمارم رفتی و خود را به که بسپارم
دردت به قلب و روح و جانم زد
جانم تو بودی زندگی بو برد آخر تو را برد و به جانم زد
جانم تو بودی زندگی بو برد آخر تو را برد و به جانم زد
تو رفتی که شد روزگارم سیاه
چه ماند از دلم غیر از این اشک و آه
🖤🥀
دیدگاه ها (۲۴۵)

چمدانی نشسته بر دوشت زخمهایی به قلب مغلوبت 🖤

من خیلی از شب ها تنهایی میرفتم قبرستان جای که میرفتم تقریبا ...

شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد فریبنده زاد و فریبا بمیرد شب مرگ...

دل دادم و دل بستم و دلدار نفهمید رسوای جهان گشتم و آن یار نف...

#پنچشنبه #پنچشنبه_ها#پنچشنبه_های_دلتنگی#پنچشنبه_های_غمگین #ک...

چه خبر یار؟ شنیدم که گرفتار شدیدل سپردی و برای دگری یار شدیب...

گفته بودی «آدرس من قلب آدم‌هایی هست که هنوز فراموشم نکردن» د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط