شکّ منی، یقین منی، نیستی مگر؟
انگاره‌های دین منی، نیستی مگر؟

هم قبله‌ی نماز منی، هم نیاز من
چون مُهر بر جبین منی، نیستی مگر؟

پیوسته با کمانِ دو ابرو، میان شهر
عمری‌ست در کمین منی، نیستی مگر؟

با آن شکوهِ شرقی و با این غم نجیب
بانوی سرزمین منی، نیستی مگر؟

من مستحق نیش توام، دیگری چرا؟!
محصول آستین منی، نیستی مگر؟

هر وقت می‌نویسم و هر جا که شاعرم
ایهام و نقطه‌چین منی، نیستی مگر...

#محمد_سلمانی
پ.ن: حس خیلی خوبی ازاین ویدیو گرفتم. امیدوارم شماهم همینطورباشید🙏💞
دیدگاه ها (۱)

#نوای شبانهته مانده کلمات سوخته ام سطری نیمه تمام نقطه هایی ...

آیا این عجیب نیست ...وقتی دل‌مان هوای رسیدن کند راه‌ها طولان...

#عکس_نوشته

#عکس_نوشته

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط