مرگ یا ارزو

‹ مرگ یا ارزو ›
ازم پرسید:
«مرگ یا آرزو؟ »
با ذوق گفتم:
«قطعا ارزو! »
از ته خونه بلند گفت:
«چرا؟»
رفتم پیشش و گفتم:
«چون من هنوز به آرزوهایی که با تو دارم نرسیدم!»
یک ماه از اون سوال گذشت.
من دیگه نمی‌گفتم آرزو!
چون اون رفت.
اون رفت و من عوض شدم!
اون رفت و من دیگه اون دختر شاد نشدم!
اون رفت و من دیگه ذوق نکردم!
اون رفت و من آرزوهام از بین رفت!
آرزوهامو زیر خاک چال کردم!
رفت و حتی پشت سرشم نگاه نکرد.
ببینه حالم خوبه؟
اصلا زندم؟
من به خودم قول دادم؛
دیگه به کسی اعتماد نکنم!
دیگه به کسی دردامو نگم!
دردامو بگم که چیکار کنه؟
اونم یه حال بد بهم تحویل بده؟
چند ماه گذشته و من هنوز تنهام!
چند ماه گذشته و اون دیگه برام مهم نیست!
چرا مهم باشه؟
من دیگه کسی که بهم ضربه زده برام مهم نیست!
تنها کسی که بهش اعتماد دارم فقط فقط خدا هست برام 🤍✨
دیدگاه ها (۶)

اگه خواستی اصکی بری اجازه بگیر

😁🥺

اندازه ی دنیا دوست دارم 💖💜https://wisgoon.com/saynabot

به یاد همه تون هستم 🖤 دلم نمی خواد برم از پیشت 💔💔😭

بهترین حس😭🛐اون بهم اهمیت نمیده؟ برام مهم نیستمامانم غر میزنه...

وقتی که ناراحت بودم ، اومدم درمورد ناراحتیم بهتون گفتم ، و م...

𝓜𝔂 𝓛𝓲𝓽𝓽𝓵𝓮 𝓡𝓸𝓼𝓮𝓶𝓪𝓻𝔂 𝓕𝓲𝓬پارت چهارم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط