گر که دلبر بشکند دروازه ی پرهیزها
باغ هم گل می دهد در موسمِ پاییزها
 
رسم زیبایی ست گر عاشق بمانی تا ابد
مثل شیرینیِ غم در سینه ی  پرویزها
 
خانه را خالی کن از این آسمان غم زده
گَرد بردار از دلِ آیینه وارِ میزها
 
عصرِ ویرانی سرآمد نوبت آبادی است
کَس نمی بیند پس از این حمله ی چنگیزها
 
زندگی هم جلوه‌ی زیباتری گیرد به خود...🌻💞


#عاشقانه
#خاصترینم◦•●◉✿
دیدگاه ها (۰)

ماه با یک دل روشن به تو می اندیشدروز با حوصله ذاتا به تو می ...

به دست دلبری دادم بسازد سرنوشتم راکه بعد از حسن دیدارش زدم ق...

قصد دارد دگر آزرده نسازد ما رااو که غیر از دل من برده همه دل...

اصلا دلم راضی نشد از تو نگویمانگار اینجایی نشستی رو به رویم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط