عاشقانه های شبنم
گر که با دستـان خود خواهی ستانی جان من
گوشه ی چشمی نشان خود جور دستانت کشم
خنـــده ی غـم بر لبـــانم می نشـــانم ، گاه گاه
لحــنِ اعجاز از لبــانِ مست و خنـــدانت کشم
از همــان دوران که با من دستِ پیمـان داده ای
چاره ام گویــی نوشتـن ، رنـــج دورانت کشم
خواهمت زیـن پس در آن زندان تن خواهی مرا
تا بقــای عمـــر خــود ، در کنــج زنــــدانت کشم
گوشه ی چشمی نشان خود جور دستانت کشم
خنـــده ی غـم بر لبـــانم می نشـــانم ، گاه گاه
لحــنِ اعجاز از لبــانِ مست و خنـــدانت کشم
از همــان دوران که با من دستِ پیمـان داده ای
چاره ام گویــی نوشتـن ، رنـــج دورانت کشم
خواهمت زیـن پس در آن زندان تن خواهی مرا
تا بقــای عمـــر خــود ، در کنــج زنــــدانت کشم
- ۴.۸k
- ۲۸ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط