یک روز میآیی که من دیگر دچارت نیستم

● یک روز می‌آیی که من دیگر دچارت نیستم
از صبر ویرانم ولی چشم انتظارت نیستم

یک روز می‌آیی که من نه عقل دارم نه جنون
نه شک به چیزی نه یقین ، مست و خمارت نیستم

شب‌زنده داری می کنی تا صبح زاری می کنی
تو بیقراری می کنی ، من بیقرارت نیستم

پاییز تو سر میرسد قدری زمستانی و بعد
گل میدهی ، نو می شوی ، من در بهارت نیستم

زنگارها را شسته‌ام دور از کدورت‌های دور
آینه‌ای رو به توام ، اما کنارت نیستم

دور دلم دیوار نیست ، انکار من دشوار نیست
اصلا منی در کار نیست ، امن ام حصارت نیستم "
دیدگاه ها (۲)

دانشجویی از استادش پرسید:آیا می‌شود با قلب شکسته دوباره عاشق...

یه سوال داشتم ازت؟!تویه اقیانوس چیو پیدا نکردی ک به کرم قلاب...

تو یادت نیست ولی من خوب به یاد دارمبرایِ داشتنت دِلی را به د...

#بچـه که بودیم،وقتی چشم میذاشتیم،حتی اگه تا صد هم می شمردیم،...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط