رمان رویای من

رمان رویای من

فصل دوم

پارت ۳۷

ارسلان، چشمک ریزی زدم

دیانا، منم بهش لبخند زدم

ارسلان، خوب از اتاق عقد اومدیم بیرون دیانا رفت لباس شو بپوشه

دیانا، یکم آرایشم و داشتن درست میکردن و لباس تنم میکردن

ارسلان، اومد و باهم رفتیم تو جایگاه نشستیم دخترا پامیشدن میرقصیدن

دیانا، یکی شون که اصلا نمی‌شناختم هی میومد جلوی میز ما میرقصید ارسلان هم سرشو کج کرده بود و فقط به من نگاه میکردم عیش دختره سیریش هم که هی قر میداد جلوی ارسلان

ارسلان ، به چی نگاه میکنی

دیانا، هیچی

ارسلان، لبخندی بهش زدم و گفتم چیشده

دیانا، دستم باز کردم و گذاشتم رو سمت راست صورتم که متوجه نشن چی میگمیم

ارسلان، منم اینکارو کردم

دیانا، اون برای چی باید بیاد جلوی میز ما برقصه
دیدگاه ها (۲)

رمان رویای من فصل دوم پارت ۳۸ارسلان، کی دیانا، یه نگاه کن ار...

سلام حالتون چطوره براتون پارت اوردم حمایت یادتون نره قشنگا😘ر...

رمان رویای من فصل دوم پارت ۳۶ارسلان، حلقه هارو دست هم کردیم ...

رمان رویای من فصل دوم پارت ۳۵دیانا، رفتیم تو تالار رفتیم تو ...

رمان بغلی من پارت ۶۶دیانا: از خواب بیدار شدم بدنم کوفته بود ...

رمان بغلی من پارت۱۳۱و۱۳۲و۱۳۳و۱۳۴دیانا: تا نیم ساعت داشتیم با...

رمان بغلی من پارت۱۰۹و۱۱۰و۱۱۱ ارسلان: لبخند خبیثی رو لبم نشست...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط