به تو از دور نگاه میکنمو حسرت داشتنت در نگاهم میماند

به تو از دور نگاه میکنمو حسرت داشتنت در نگاهم میماند..
آن روز ، که مینواختی و به چشمانم نگاه میکردی ، با خودم فکر میکردم که چقدر ، دلم برای این لحظه ، تنگ خواهد شد.....در حالی که هنوز ، تمام نشده بود ¡. به تو نگاه میکردمو ان لحظه ، باقی شعر را فراموش میکردمو این ؛ زیبا تربن ترکیب بود..
روزی که در ایینه به خودم نگاه میکردمو ، تو در آیینه دیگر ، انعکاس مرا تماشا میکردی ، اظطراب تمام وجودم را در برگرفت که ناگهان ، با بوسه ای که بر گونه ام کاشی مبهوت شدم ! و بعد با گفتن " خدافظ " ات هوش به سرم اوردی ، ان حس ، حس زیبای..تعجب..با ارزش بودن..اهمیت داشتن.. نمیدانم ولی ، عجیب ترین حسی بود که تجربه کردم..
آن روزی که برایم خرگوش کوچکی آورده بودی و در راه گمش کردی را که ، هیج جوره فراموش نمیکنم..دلم میخوایت قهقهه زنم !! نه از روی تمسخر ، نه ، صرفا برای خنده نبود ، دلم میخواست به حال خودم قهقهه زنم که ، اری !! تو برای من هدیه گرفته بودیو این ، خودش مُهری بود در دلم ، مُهری که دلم را قرص میکرد تو هنوز ، هستی..
ولی حال ؟¡
هنگامی که از کنار هم بی‌تفاوت رد میشویم ، ان لحظاتی که همدیگر را با وجود در کنار هم بودن نمیبینیم ، لحظاتی که نگاه پُر تنفرت را میبینم.. ، حال هنگامی که از مهبت ببن منو تو سخن میگویند ، به حالِ دلم میخندم..کسی چه داند این خنده از سر کدام غم ، کدام تلخ خاطره ، کدام بدیِ زندگی‌ست..
دیدگاه ها (۶)

دلم میخواهد با کلماتم فریاد هایم را به گوش ها برسنام اما ،.آ...

و اگر تو واقعا قلبم را مانند جوانه ای در یکی از تَرک های درخ...

" اشک های خاکستری "-[ وقتی فهمیدم دوست دارم ، تو رو از دست د...

میبینی ؛فکر میکنی فراموشش کردی ، تا اینکه با حرف کسی مثل من ...

باورِ خاموشی در عمقِ وجودم زنده است؛ نه از آرامش، که از فرسو...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_212(چند مین بعد)لـ.. بام...

⁨⁨⁨همیشه از خودم می‌پرسم: «تا کی این حس را خواهم داشت؟» اما ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط