شعر و آغوشی

و بعد از تو، دلم هر شب به یادت غرقِ باران شد
صدایم در گلو ماند و نگاهم بی‌تو ویران شد

اگر روزی بیایی باز به شوقِ آن نگاهِ تو
دوباره باز می‌گردد تمامِ من به راهِ تو

تو را در خواب می‌بینم میانِ موجِ موهایت
جهان در سینه‌ام گم شد به یک لبخندِ زیبایت

تو را می‌خواهمت رؤیا که با جانم برابر نیست
کسی جز تو در این دنیا برایم از تو بهتر نیست

رسیدی، مثلِ بارانی که بر جانم به نم نم ریخت
لبانت بوسه‌ای آورد و این زخمِ دل از هم ریخت

در آغوشَت جهان خواب و زمان از چشمِ من رفته‌ست
تو را دارم، همین کافی‌ که عشقت در دلم، بَسته‌ست

نگاهت، روشنیِ من صدایت، روحِ آرامم
قسم بر دست‌هایِ تو که بی تو من نمی مانم

اگر فردا جهان افتد به خاکِ سردِ خاموشی
بدان نامِ تو می‌ماند میانِ شعر و آغوشی...
#سهیلا_احمدی
#محمد_خوش_بین
#شعر
#شعر_عاشقانه
#گویندگی
#تکست
#دکلمه
#دلنوشته_خاص
#عاشقانه
#دکلماتور
#عشق
دیدگاه ها (۰)

بهار و خاکستر

بهار و خاکستر

مرگ

بقای عشق باورم نیست ولی عشق تو پایانم شدرفتی و خاک من آغشته ...

خواب دیدم به کنارت لب ایوانم منباز هم غرق خیالات فراوانم منه...

شاخه نباتم💙🫂🖇من چه میدانستم بودنت این همه حال خوش دارد. نمید...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط