دوست داشتنت وظیفه ام که نبود فریضه ام بود

دوست داشتنت وظیفه‌ ام که نبود ، فریضه‌ ام بود ؛
به جا آوردمش ، تا پایِ جان
در هر مکان و در هر دقیقه‌ ای ...
دوست داشتنت عشق که نبود ، آیین بود ؛
بدان مشر‌َف شدم
بی قیل و قال و بی بوق و کرنایی ...
دوست داشتنت نماز که نبود ، اما گذاردمش ؛
شبانه روزی هزار رکعت
به وقت صبح و ظهر و شام ...
دوست داشتنت زکات که نداشت ، اما پرداختمش ؛
به هر دمی و به هر بازدمی ، به هر نفس ...
دوست داشتنت دینی بود
که مخفیانه به آن ایمان آوردم ،
دینی که جز تنهایی ثوابی نداشت !

....................................................
کاش میشد قلب را بیرون آورد و دستی از روی نوازش کشید به سرش و گفت .........
تحملتو عشقه مشتی...💗


#عاشقانه
#خاص
دیدگاه ها (۰)

خاطراتِ تو ،نه ارو است که بسوزاندو نه زلزله ای سهمگین ، که و...

آرزو می‌کنم ناخواسته به دست آوریدآنچه را كه بی‌صدا از قلبتان...

هرکسی تو حال بدش یه اخلاقی داره یکی میره تو غار تنهاییشو بیر...

بیا ای جان  که بی تو  بیقرارَمبه راهَت مانده وچِشم انتظارَمن...

دوست داشتنت وظیفه‌ ام که نبود ، فریضه‌ ام بود ؛ به جا آوردمش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط