میخواهم در سکوت محو شوم،
بیصدا، بینفس...
دنیا پر از صداست، پر از نور، پر از حرکت،
و من...
من خستهام از تلاش برای دیده شدن،
از تلاش برای نفس کشیدن در هوایی که سهمم نیست....
کاش میشد فراموش کرد،
فراموش کرد که روزها طولانیاند و شبها بیرحم...
کاش میشد بیدلیل غمگین بود
و هیچکس نفهمد، هیچکس نپرسد، هیچکس یادش نماند...
و شاید، فقط شاید،
در همان نبودن، در همان محو شدن،
کمی آرامش پیدا کنم..
اما حتی آرامش هم اینجا گم شده،
مثل نوری که پشت ابرها پنهان میماند و هیچکس نمیبیندش
بیصدا، بینفس...
دنیا پر از صداست، پر از نور، پر از حرکت،
و من...
من خستهام از تلاش برای دیده شدن،
از تلاش برای نفس کشیدن در هوایی که سهمم نیست....
کاش میشد فراموش کرد،
فراموش کرد که روزها طولانیاند و شبها بیرحم...
کاش میشد بیدلیل غمگین بود
و هیچکس نفهمد، هیچکس نپرسد، هیچکس یادش نماند...
و شاید، فقط شاید،
در همان نبودن، در همان محو شدن،
کمی آرامش پیدا کنم..
اما حتی آرامش هم اینجا گم شده،
مثل نوری که پشت ابرها پنهان میماند و هیچکس نمیبیندش
- ۶.۱k
- ۱۸ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط