می‌خواهم در سکوت محو شوم،
بی‌صدا، بی‌نفس...
دنیا پر از صداست، پر از نور، پر از حرکت،
و من...
من خسته‌ام از تلاش برای دیده شدن،
از تلاش برای نفس کشیدن در هوایی که سهمم نیست....
کاش می‌شد فراموش کرد،
فراموش کرد که روزها طولانی‌اند و شب‌ها بی‌رحم...
کاش می‌شد بی‌دلیل غمگین بود
و هیچ‌کس نفهمد، هیچ‌کس نپرسد، هیچ‌کس یادش نماند...
و شاید، فقط شاید،
در همان نبودن، در همان محو شدن،
کمی آرامش پیدا کنم..
اما حتی آرامش هم اینجا گم شده،
مثل نوری که پشت ابرها پنهان می‌ماند و هیچ‌کس نمی‌بیندش
دیدگاه ها (۲)

And It Goes Like this.... We'll Get In Your Car And You’ll L...

من فدای تویی که ...وجودت ، بغلت،دستات،حرفات و نگات ارامش منه...

من و تو فقط بازنده‌ایم، عزیزکرده.تو نتونستی دستامو بگیری و ک...

شب که رسید،ستاره‌ها یکی‌یکی خاموش شدند....ستاره‌ها فرو ریختن...

چندپارتی

چندپارتی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط