پائیز

اویی که قول داد مرا مبتلا کند
کردم دعای وصل تو، گفتی خدا کند؟
هجران گرفته بیخ گریبانمان به بغض
اشکی روان شده‌است که این عقده وا کند
دریاچه هر چه کرد نشد عشق خویش را
با ضرب موجها به دل صخره جا کند
لطفا بگو که حضرت پاییز می‌رسد
تا مرزهای عشق مرا جا به جا کند
شد سینه سوتُ کور و ای کاش یک نفر
بر شیشه های پنجره یک قلب "ها" کند

مهرشاد علیزاده

#مهرشاد_علیزاده #پائیز #عشق #عاشقانه #غزل
دیدگاه ها (۰)

غزل: دلبر

تقدیر

دگر نه حوصله مانده دگر نه نای دلی...

دنیای وارونه

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط