تک پارتی jungkook

ویو راوی :
امروز هرچی کار تو کمپانی بود رو به جونگ کوک اختصاص دادن از صب که رفت تا شبش که دیگه ساعت داشت نزدیکای ۲ صب میشد توی کمپانی مونده بود تماس های بی شمار از دست رفته‌ی ا.ت روی صفحه‌ی گوشیش نمایش داده میشد انقدری کار رو سرش ریخته بود که گوشیش رو خاموش کرده بود تا حواسش پرت نشه حال هوای الانش اصلاً مناسب این نبود که بخواد تا خونه رانندگی کنه از اون بدتر جایگزین منشی دفتر کمپانی بود منشی اصلی یه خانم مسن و بی نهایت مهربون بود اما جایگزینش یه هرزه‌ی به تمان معناست با لباسی که نمیشه گفت لباس دوتیکه پارچه روی تنش انداخته بود با کاراش هی به جونگ کوک نزدیک تر میشد تو هرزگی کردن عالی بود ولی جونگ کوک حتی اگه بمیره هم همچین کاری نمیکنه اون هیچ وقت به ا.ت خیانت نمیکنه با اینکه بدجوری تحریکش کرده و نمیتونه خودشو کنترل کنه اما هیچ وقت دستاش به بدن کسی جز ا.ت نمیخوره تقریباً همه رفتن هیشکی توی کمپانی نیست دیگه داشت وسایلش رو جمع میکرد تا بره که دوباره همون منشی هرزه اومد اسمش لانا بود همه لانا صداش میکردن همونطور که گفتم آخر شب وقتی داشت وسایلش رو جمع میکرد که دیگه بره خونه لانا دوباره پیداش شد
لانا : اوه ددی چرا انقدر زود داری میری ؟
جونگ کوک : به توچه جن*ده‌ی عوضی موندن پیش تو برام مثل عذابه
لانا : جن*ده من نیستم اونی که الان تو خونته جن*ده‌ی واقعیه
جونگ کوک : اولش فکر میکردم یه چی میزنی یه روانیه عقب افتادها‌ی الان میفهمم که درست فکر میکردم از سرراه برو کنار اومدی کار کنی یا زندگیه اینو و اونو به آتیش بکشی
لانا : یه روزی به حرفم میرسی راستی با این حالت پشت فرمون نشستن خوب نیست ددی
......
دیکه بهش اهمیت نمیداد از کمپانی زد بیرون و رفت توی ماشین نشست تا بخواد برسه خونه هزارتا بلا از بغل گوشس رد شد ولی خشبختانه به سللمت رسید خونه وقتی درو باز کرد دید که خونه تاریکه تاریکه و فقط چراغ آشپز خونه روشنه و ا.ت هم روی مبل نشسته و داره تبویزیون نگاه میکنه که یهو چشمش به جونگ کوک خورد رفت نزدیکش
ا.ت : سلام خوش برگشتی چرا هرچی زنگ میزدم جواب نمیدادی
جونگ کوک :...........
ا.ت : چرا جواب نمیدی گوشات مشکل پیدا کرده
جونگ کوک : چرا تا الان بیداری
ا.ت : منتظر تو بودم چه کار دیگه‌ای داشتم که تا این ساعت بیدار بمونم
جونگ کوک : ولی از بیدار موندنت پشیمون میشی
ا.ت : چی ؟چرا
جونگ کوک : چون ددی الان بدجور لازمت داره بیبی
ا.ت : اوه وایسا ، وایسا تاریخ رو دیدی
جونگ کوک : وایسا چی اوه این پریودیه کوفتی تا کی ادامه داره
ا.ت : تا ۳ روز

جونگ کوک ا.ت رو روی مبل پرت کرد و روش خیمه زد و تو همین حالت دم گوشش گفت
جونگ کوک : فکر کردی چند قطره خون میتونه جلوی کار من رو بگیره

بابت لفظ های زشت معذرت میخوام
دیدگاه ها (۱۵)

راجب به اسلاید دوم ایشون گربه‌ی ا.ت یعنی نارنگی هستند عزیزان...

ببینید چی آوررم ازینا ازینا سناریو تصوری از آقای جانگ هوسوک ...

اینم یه سناریو تصویریه دیگه از جیمین جونم 🐤بعدی از کی باشه ؟

وقتی حامله‌ای نامجون : از وقتی فهمیده حامله‌‌ای هزار تا کتاب...

مدرسه اوکی داpart48ا/ت: الو سلام... : سلام ا/ت خوبی گوشی رو ...

قلب یخیپارت ۱۵از زبان ا/ت:باهم حرف زدیم و فهمیدم پیام ها درو...

مافیای قدرتمند من فصل دوم پارت 36تهیونگ. فکر کنم اینه قرار د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط