چقدر تو مغزم کشتمت ولی باز تو قلبم نفس کشیددلتنگی
چقدر تو مغزم کشتمت ولی باز تو قلبم نفس کشید#دلتنگی
چقدر دلم میخواست که همهی این روزها را به یاد تو بنویسم و از احساسم برایت بگویم. اما گاهی یادم میرود که احساسات بیجواب، مثل گلی هستند که هیچگاه در زمین کسی ریشه نمیزنند. وقتی که به تو فکر میکنم، یاد آن روزهایی میافتم که همه چیز ساده و بیدغدغه بود، اما حالا فقط لبخندهایی باقی ماندهاند که هیچگاه از آنها خبری نمیشود
— شقایق مهری
چقدر دلم میخواست که همهی این روزها را به یاد تو بنویسم و از احساسم برایت بگویم. اما گاهی یادم میرود که احساسات بیجواب، مثل گلی هستند که هیچگاه در زمین کسی ریشه نمیزنند. وقتی که به تو فکر میکنم، یاد آن روزهایی میافتم که همه چیز ساده و بیدغدغه بود، اما حالا فقط لبخندهایی باقی ماندهاند که هیچگاه از آنها خبری نمیشود
— شقایق مهری
- ۷.۸k
- ۲۴ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط