من بیمایه که باشم که خریدار تو باشم

من بی‌مایه که باشم که خریدار تو باشم

حیف باشد که تو یار من و من یار تو باشم

تو مگر سایه لطفی به سر وقت من آری

که من آن مایه ندارم که به مقدار تو باشم

خویشتن بر تو نبندم که من از خود نپسندم

که تو هرگز گل من باشی و من خار تو باشم

هرگز اندیشه نکردم که کمندت به من افتد

که من آن وقع ندارم که گرفتار تو باشم

هرگز اندر همه عالم نشناسم غم و شادی

مگر آن وقت که شادی خور و غمخوار تو باشم

گذر از دست رقیبان نتوان کرد به کویت

مگر آن وقت که در سایه زنهار تو باشم

گر خداوند تعالی به گناهیت بگیرد

گو بیامرز که من حامل اوزار تو باشم

مردمان عاشق گفتار من ای قبله خوبان

چون نباشند که من عاشق دیدار تو باشم

من چه شایسته آنم که تو را خوانم و دانم

مگرم هم تو ببخشی که سزاوار تو باشم

گرچه دانم که به وصلت نرسم بازنگردم!!

تا در این راه بمیرم که طلبکار تو باشم

نه در این عالم دنیا که در آن عالم عقبی

همچنان بر سر آنم که وفادار تو باشم

خاک بادا تن میثم اگرش تو نپسندی

که نشاید که تو فخر من و من عار تو باشم..🦋🦋

بیلیرم عار اولموشام سنه سن گذشت اله.

#saharshehim💖
دیدگاه ها (۰)

... امروز تمامِ تنهایی‌هایَم در زیر گلویم تجمع کردند!به گمان...

من براے عصــر تــو هر روز شعـرے گفتـہ ام واژہ هایـم ، تـہ ڪش...

همیشه تو؛در جایی از من خواهی بود...شاید در یادمشاید در قلبمو...

دلم آشفته آن مايه‌ی نازست هنوزمرغ پر سوخته در پنجه‌ی بازست ه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط