تقدیر را به کافر و مومن سپرد و رفت

تقدیر را به کافر و مومن سپرد و رفت
خندید و بار هستی مارا زمین گذاشت
آسان نبود تا که خطابش کنیم حق
جای حروف اسم خودش نقطه چین گذاشت
به سقف این جهنم افسرده و عبوس
نقاشی عریض بهشت برین گذاشت
طرحی زدی که رنگ جهانم تباه شد
بگذار راحتت کنم افتضاح شد
طرحی زدی که هرچه گناه ناکرده بود
مشمول کارنامه ی این بی گناه شد
من این من کینه بی تقصیر نیستم
این نقش بی مرکب رنگی سیاه شد 😔😔
دیدگاه ها (۰)

ماهرانه از سرت وا می‌کنی مرا می‌رسد روزی که در دل بستن استاد...

روزی که دلم دورت من خوش کره ایکه دل تو حونه ش سی یک د پر ایک...

آنجا که انسان درد انسان را نمی‌فهمد دیگر کسی معنی وجدان را ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط