به مسیری که هرگز

- به‌ مَسیری‌ که‌ هَرگز‌
از آن‌ نَخواهی‌ آمَد‌ نِگاه‌ میکنَم : (
به‌ دَری‌ که‌ هَرگز آن‌ را نَخواهی‌ گُشود خیره‌ میشَوَم
و گوش‌هایَم‌ را بَرای‌ِ شِنیدَن‌ِ صِدایَت‌ . .
که‌ هَرگز نَخواهم‌ شِنید ، تیزمیکنَم،
کَسی‌ نِمیدانَد انجام‌ِ هَر باره‌ی‌ِ این‌ کارها،
چیزی‌ شَبیه‌ِ جان‌ کَندَن‌ اَست!
«دیدۍ
میلَرزه
دِلِت،
وَقتۍ
بِهِت
زُل میزنه؟!
مآ،نَدیدیم،خوشبِحالِتون⍨»


‹ بہ‌خدا‌در‌دل‌و‌جانم‌نیست ..
هیچ‌جزحسرت‌دیدارش..
دیدگاه ها (۰)

- چقد سخته دلت کوه درد باشه و همه به آرامش ظاهرت حسودی کنن!...

- چرا‌مرا‌خاک‌نمی‌کنند ! تنم‌سرد‌است ! احساساتم‌یخ‌زده‌است ...

- یک روز تو را از عمق قصه های هزار و یک شب بیرون می کشم وَ ...

وقتی به خودمون احترام بزاریمبی شک دیگران هم یاد میگیرنکه بای...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط