پناهجوی شبم آفتاب میخواهم
پناهجوی شبم، آفتاب میخواهم
چقدر تشنه بمانم؟ شراب میخواهم!
حساب کن چقدر غم به این و آن دادی!
ولی من از تو غمِ بی حساب میخواهم
سوالِ هستیِ من از تو نیست غیر از عشق
سوال کردهام و یک جواب میخواهم
چه کار با دل من کردهای که بی عشقت
نه لب به نان زده حتی نه آب میخواهم
برای من اگر این بار هدیه آوردی
دو شاخه گل وسط یک کتاب میخواهم
به آسمان برو ای آه! ای دعای نجات!
که مثل قبل، تو را مستجاب میخواهم...🦋🦋
چقدر تشنه بمانم؟ شراب میخواهم!
حساب کن چقدر غم به این و آن دادی!
ولی من از تو غمِ بی حساب میخواهم
سوالِ هستیِ من از تو نیست غیر از عشق
سوال کردهام و یک جواب میخواهم
چه کار با دل من کردهای که بی عشقت
نه لب به نان زده حتی نه آب میخواهم
برای من اگر این بار هدیه آوردی
دو شاخه گل وسط یک کتاب میخواهم
به آسمان برو ای آه! ای دعای نجات!
که مثل قبل، تو را مستجاب میخواهم...🦋🦋
- ۱.۳k
- ۰۵ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط