یادته برات تعریف کردم

یادته برات تعریف کردم!
روبروی پنجره ی مشرف به درخت بیده مجنون
با اون گنجیشکایی که جیک جیک کنان روی شاخه ها نشستن و بازم حسرت میخورن که اون قهوه هنوز دست نخورده است...
و من که مثل هر روز دستم زیر چانه ام از پنجره خیره به جاده منتظرت هستم
توبه آسمان رفتی ولی من هنوز منتظرم
دیدگاه ها (۴۱)

آن ساز کوچکمان را یادت هست، ...همان که هرجایی می رفتیم ......

اے تڪیه گاه ڪوچه ے تنهایے ام دروداے آن ڪه یک نگاه تو قلب مرا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط