مرورگر شما از پخش ویدیو پشتیبانی نمی‌کند.

دیشب وقتی میخواستم دراز بکشم بوی پاییز خودش را کوبید ب

🧡🌱 دیشب وقتی میخواستم دراز بکشم بوی پاییز خودش را کوبید به پنجره و لای یک نسیم سرد رها شد روی دستانم.
دستانم یخ کرده بود، انها را به دهانم نزدیک کردم و آرام ها کردم.
نه انگار، واقعاً #پاییز دارد می آید.
بچه تر که بودم این هوا و این حس و حال
هشدار شروع مدارس و پایان‌تعطیلات خوشمزه ی تابستانی بود.
یک‌نوع رعشه‌ی ترس آلود بهمراه داشت  ترس از پایان صبحهای طولانی و شبهایی که اجازه داشتیم تا دیر وقت بیدار بمانم.
بزرگتر که شدم، این هوا شد بهترین حال برایم...
بعد از پایان یک‌گرمای جان فرسا، آرامشی خنک و گوارا از پنجره های اتاق سر صبح یا دم دمای غروب به درون خانه می‌ریخت و جانم را با آن لرزش کوتاه تازه می‌کرد.
پاییز در راه ست.
شاید بتوان گفت مهمترین چیزی که در تقویم منتظرش هستم پاییز ست.
این لذت گوارا و خنک، این آرامش دم غروب...
خرمالوها و انارها و نارنگی ها
مرباهای به
پاییز دیشب به آرامی به خانه آمد
و من او را بی آنکه بداند بوسیدم
اکنون جانم سرشار خنکای خوش
گوار است.🧡🌱

🍂 پاییزیتان همه رنگین و زیبا و عاشقانه!🍂

#معین_زد🎼🎶
#پاییز
دیدگاه ها (۰)

🤍💚 به گمانم در زندگی هر آدمی باید یک نفر باشد... مرد و زن بو...

🧡🍂 پاییز آشناست...مثل عزیزی که از سفر بازگشته، مثل رفیقی که ...

🎶🌷 هر صبحبه عشق خواستن توستکه چشم می گشایمیعنی دوست داشتنت ت...

🎶🌸 به من نزدیک شو مثل شعر به پاییزمثل زمستان به آغوش مثل باد...

#پیرمرد ی تمام عمرش را بین #بازار و #کوچه سر می کردهرکسی بار...

پیر مردی تمام عمرش را بین بازاروکوچه سر می کردهرکسی بار در د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط