گوئی در این وادی پر اضطراب

‌ ‌ ‌ ‌ گوئی در این وادیِ پر اضطراب
فقط قلب من است که برای خواب دادنِ  "نمیشود" هایم،
آرام می‌زند!
تا رسیدنِ دوره‌ی نقاهت، تا "بدرد بخور شدن"
روی تک تک ثانیه هایم قمار کرده‌ام
باید آرام بمانم
نمیدانم چه می‌شود!
نمیدانم سازِ تلاش‌هایم، برای رقصاندنِ تقدیر،
بقدر لازم کوک بوده‌ است یا نه!!
حتی نمیدانم در پسِ شدنِ آنچه که باید بشود، وا شدنِ نیشم مقدر می‌شود یا نه؟؟
فقط میدانم که جنگیده ام...
با زخمیِ ویرانه‌هایم، برای تغییرِ احوال،
سلاحی جز کم نیاوردن نداشتم
خود را بمانند ماهیِ قرمزِ تنگِ بلوری میبینم که
لَه لَه زنان و افتاده بر زمین
قطره به قطره‌ی آن تابلوی اقیانوسِ کوفته بر دیوار
را رج میزند.
تقلاگرانه در یک قدمی اش به هوا میپرد و
این اندیشه که
آیا برای رسیدن، بقدر کفایت یاغی بوده‌ام یا نه!؟؟


_اسما__

پ.ن:
اینکه ماهی به تابلوی اقیانوس برسد وَ دریابد این همان آب های آزادی نبوده که در سر می‌پرورانده، چالش و دغدغه ام شده!
شاید در موقع بسته شدنِ چَشمانش موجِ افسوسِ درونش آزارم بدهد
شاید هم اشک شوق در چشمانش جمع شود؛
از برای این وصال🙌🏿🦋🌺🕯
(همه تشبیهی برای یک چالش بی بدیل زندگی هستند)


دیگه از اینکه چقدر این عکس و این اثرِ evgeny grinko را دوست دارم نگم...
هیچ حرکت اضافی هم رو تصویر نکردم که از قشنگیش کم نشه
دوست داشتم تو پیجم باشه.
هر چی هم میخوام کپشنام کوتا بشن نمیشه که بشه🙈😂


و در آخر
محسن چاوشی با مهربانی میخونه:
نگاه میکنم به حال و روز مملو از غمت
نگاه میکنم به خنده های نامنظمت
پناه میبری به شرم ساقه های نازکت همین
که دست میکشم به ریشه های محکمت

#الف‌سین
#یکی_از_ما 🍀🍃
دیدگاه ها (۴۸)

هرچی که اولین بار بیاد به ذهن‌تون، همون درسته🍃👌🏿

به وقت صفردلم تمنای چیزی داشت ...چه خوب که نیستی!اگر بودی خی...

انصافا پزیدن کردیم🥲 🥵 #برف_و_بوران پلیززززز ‌ ‌ ‌

قسم به آواز پرستوهاو نغمه‌ی باران؛ چُنان در رگ‌هایم زندگی نو...

« غرق شدن »جمله ی عجیبی است .انگار وصف حالم را میگوید .آنقدر...

"پارت سوم""یادگاری از تاریکی"از اینکه هویت اصلی مرا بفهمند ه...

کبریت

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط