مرورگر شما از پخش ویدیو پشتیبانی نمی‌کند.

خاطراتِ تو ،
نه ارو است که بسوزاند
و نه زلزله ای سهمگین ، که ویران کند !
خاطراتِ تو ، تنها چند قطره اشک است
و شبها قبل از خواب
بَر گونه هایم می‌نشیند
و به یادم می آورد که گفته بودی
اگر از آسمان آتش ببارد
و یا زمین درهم فرو بریزد ،
نمی‌گذاری آب در دلم تکان بخورد !
آب در دلم تکان نخورد
اما... چشمانم هرشب
دریایی اشک دارند !!!
و من اینجا ، هر روز
کفش هایم را میپوشم
و به خودم قولِ دیدنت را میدهم
و هر شب ، به تو شب بخیر میگویم
و تظاهر میکنم
که هنوز دوستم داری !!!
که هنوز جیبِ سمتِ چپِ سینه ات ،
عکسِ کوچکم را بغل کرده است
ولی ...
وقتی نگاهم ، به جای خالی دست هایت
روی شانه هایم می افتد ،
بُغضِ گلویم میگیرد و میترسم
که دیگر هیچوقت برنگردی !!!
آنقدر که سَردرگم میشوم
و کوچه های بی تو بودن را
دست در دستِ خیالت قدم میزنم !
محبوبم ؟؟؟
چشم به راهت نشسته ام
به پنجره ی وامانده به در
و در چارچوبِ تنهایی هایم زل میزنم
تا شاید برگردی !
برگردی ، بخندی ، نگاهم کنی و غُبارِ بیکسی را
از شیشه ی ترک خورده ی نگاهم بِزُدایی !
کاش تو باور میکردی که دستهای سردت هم
برایم کافی بود !
تنهایی بدجور دلم را به بازی گرفته !
میشه برگردی...😭😭

شبت بخیرونیکی محبوبم🫂❤🌹

#saharshehim💖
دیدگاه ها (۰)

آرزوهایم را چال میکنم در قبرستان پرحسرت دلم...وقتی که میدانم...

دوست داشتنت وظیفه‌ ام که نبود ، فریضه‌ ام بود ؛ به جا آوردمش...

پدرم ، تنها کسی بود که باعث میشد بدون شک بفهمم فرشته ها هم م...

تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شببدین سان خواب ها ر...

چندپارتی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط