ازدوراتمجنونمادیوانهباورن

#از‌دورے‌ات‌مجنونم‌اے‌دیوانه‌باور‌ڪن
بشڪن سڪوتت را بزن حرفے لبے تر ڪن

اصلا بیا از ریشه خشڪم ڪن نمے رنجم
گُل هاے باغم را بڪَن از ریشه پر پر ڪن

چون بیش از اندازه به تو مشتاق و حساسم
ڪم پیش من تعریف و وصف ِیارِ دیگر ڪن

جز تو نمے خواهم صدایے بشنوم اے دوست
سیلے بزن بر صورتم گوش ِ مرا ڪر ڪن

از ڪلبه ے بے روزن و تاریک بیزارم
با تیشه ے فرهاد خود دیوار را در ڪن

آشفته مے سازد مرا زلفِ پریشانت
بر حالِ من رحمے بفرما روسرے سر ڪن

این نسخه ے دورے به درمانم نمے سازد
حالِ مرا با دورے ات ڪم بد و بد تر نکن...
دیدگاه ها (۲)

#در‌این‌سراچۀ‌غم‌گوشۀ‌فراغی‌نیستبه هیچ گوشۀ این شهر کوچه‌باغ...

#‌صبح_می_خندد_و_باغ_از_نفس_گرم_بهارمی گشاید مژه و میشکند مست...

#آرشه‌را‌که‌می‌نوازیبیدهای مجنونکف حیاط می ریزندمنسرزمین ام ...

#درین‌شب‌های‌مهتابی‌که‌می‌گردم‌میان‌بیشه‌های‌سبز ِ‌گیلان با ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط