#دارم‌ثانیه‌های‌نبودنت‌رادردمی‌کشم_وهوای‌لعنتی‌ات‌_دست‌ازسرم‌برنمی‌دارد.
تمام کتاب‌های عاشقانه برایم بی‌معنا شده‌اند و صحنه‌ی عاشقانه‌ی هیچ فیلمی دلم را نمی‌لرزاند.
از ونک تا آزادی پشت سر پسری که بوی تورا می‌دهد راه ‌می‌روم و تا آخر خط از ماشینی که موسیقی موردعلاقه‌ات را پخش می‌کند پیاده نمی‌شوم.
دستم به پختن غذایی جز غذای موردعلاقه‌ات نمی‌رود، مشامم جز عطر تنت بوی دیگری را استشمام نمی‌کند، چشمم جز تو مذکری را در دنیا نمی‌بیند و گوشم جز نوای خنده‌ات تمام ملودی های جهان را پس می‌زند.
مدت‌هاست ردیف اول سالن تمام نمایش‌های بازیگر موردعلاقه‌ات می‌نشینم. در تمام جشن های رونمایی از کتاب شاعر محبوبت شرکت می‌کنم. هر جمعه تمام کتاب‌فروشی‌های انقلاب را به هوای دیدنت جست‌وجو می‌کنم. همه جا دنبالت می‌گردم. از تمام عالم سراغت را می‌گیرم.
نیستی.
پیدایت نمی‌کنم وُ هرچه تقلا می‌کنم، در من تمام نمی‌شوی، نمی‌روی، نمی‌میری..
!'

¹⁰:¹⁰
⁶خردادماهِ¹⁴⁰¹

#kaf_mim
#no_copi🚫
دیدگاه ها (۰)

#گذشته‌ای‌که‌حالمان‌راگرفته-#آینده‌ای‌که‌حالی‌برای‌رسیدنش‌ند...

با لبخند به صورت قندت نگاه میکنم وقتی میخندیکناره های دماغت ...

گفتم چرا انقدر هول شدی یکم آرومتر ، میبینیش نترس تموم نمیشه؛...

- سرشوگذاشته‌روشونمهآی‌هآی‌گریه‌میکنه‌زیرلب‌میخونه :#دلبـ‌ر‌...

من در میان انبوهی از پالتوها و کوله‌ پشتی ‌ها، در یک آغوش اج...

مدتی بود در کافه ی یک دانشگاه کار میکردم و شب را هم همانجا م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط