محتاجتوووم و دلوم شوا همی الان کناروم ببی طُ،مث اشتُر لوکی ک از گرما ب خو ایزدن ب دیریا، مه هم غرق آغوشت مبو دلبر...
@lovebandar
دیدگاه ها (۰)

راه گریزی نبودعشق آمد و جانِ مرادر خود گرفت و خلاصمن در توهم...

من نمی توانماما بگذار شعرهایمتو را لمس کنند...@lovebandar

یا وارد رابطه نشیدیا هم اگه ب هر دلیلی وارد رابطه شدینتا آخر...

عشقکودتایی ستدر کیمیای تنو شورشی ست شجاعبر نظم اشیاءو شوق تو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط