در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست بیتا امیریدکلمه رض

در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست -بیتا امیری-دکلمه رضا پیربادیان


در خیالات خودم در زیر بارانی که نیست
می رسم با تو به خانه،از خیابانی که نیست
می نشینی روبه رویم خستگی در میکنی
چای می ریزم برایت توی فنجانی که نیست
باز میخندی و میپرسی که حالت بهتر است؟
باز میخندم که خیلی...!گرچه میدانی که نیست
شعر میخوانم برایت واژه ها گل می کنند
یاس و مریم می گذارم توی گلدانی که نیست
چشم می دوزم به چشمت،می شود آیا کمی
دست هایم را بگیری بین دستانی که نیست؟
وقت رفتن می شود با بغض می گویم نرو
پشت پایت اشک می ریزم در ایوانی که نیست
میروی و خانه لبریز از نبودت میشود
باز تنها میشوم با یاد مهمانی که نیست
#
رفته ای و بعد تو این کار هر روز من است
باور اینکه نباشی کار آسانی که نیست
دیدگاه ها (۰)

✰ مامانا بعد از خوابیدن بچه هاشون 😂

🕋﷽‌‌‌‌🕋🌷اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلی‌مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد🌷🕋

‌‌شهید رئیسی:عنوان افتخار آمیز برای خودم را عنوان خادم الرضا...

‍‌─┅━━•۞⊱✿بسم رب المهدی✿⊰۞•━━┅آجرک الله یابقیة الله‌‌‌ساعت_ب...

در خیالات خودم در زیر بارانی که نیستمی رسم با تو به خانه،از ...

در خیالات خودم در زیر بارانی که نیستمی رسم با تو به خانه از ...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط