خیال آمدنت دیشبم به سر میزد

خیال آمدنت دیشبم به سر می‌زد
نیامدی که ببینی دلم چه پر می‌زد
به خواب رفتم و نیلوفری بر آب شکفت
خیال روی تو نقشی به چشم تر می‌زد
شراب لعل تو می‌دیدم و دلم می‌خواست
هزار وسوسه‌ام چنگ در جگر می‌زد
زهی امید که کامی از آن دهان می‌جست
زهی خیال که دستی در آن کمر می‌زد
دریچه‌ای به تماشای باغ وا می‌شد
دلم چو مرغ گرفتار بال و پر می‌زد
تمام شب به خیال تو رفت و می‌دیدم
که پشت پرده‌ی اشکم سپیده سر می‌زد...🦋🦋

گجن فراغلی اولسون اورگیمین آرام و قراری💐🧿🫂🌐

#saharshehim💖

#عاشقانه
#آرام_جانم
دیدگاه ها (۰)

صبح لبخنــد توستو آفتاب ازڪــرانه لبانت              هر روز ...

تقدیم به محبوبم:🌸🧿❤چہ خوش باشد اگر اُفتد نگاهم بر نگاہ توبچی...

تقدیم به محضرزندگیم که نور چشم وقلبمه🌸🧿🫀مرا ببخش که مثل تو م...

نمیدانم چرا پیش ِ منی و باز دلتنــــگم چنان پیغمبری تنها و ...

### فصل دوم | پارت هفتم نویسنده: Ghazal درِ اتاق که بسته ش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط