دلتنگی خنجر میزند

دلتنگی خنجر میزند،
بر استخوان شب،، خون غلیظ می چکید
از تنگای تنهایی
من آشفته.،، دلداری می دادم تن ترک خورده
ســـــکـــــوتــــــ را💔
دیدگاه ها (۰)

واژه ها قد نمی دهند ارتفاع دلتنگیم را

کجا دنبال مفهومی برای عشق میگردی؟؟ که ((منـ)) این واژه را تا...

از همه تکراری خسته شده امـــ *:* جز دوست داشتن تــــو🖤

دلتنگی مثل نفس کشیدن زیر پتوعهاولش باهاش کنار میایی و سخت نی...

خاطراتِ تو ،نه ارو است که بسوزاندو نه زلزله ای سهمگین ، که و...

آیدا عمیدی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط