پارتچهارم

پارت:چهارم

از دید ات
آقای کیم رفت خیلی خوشحال بودم بدو بدو رفتم پریدم رو تختم باورم نمیشد خیلی ذوق داشتم همین جور داشتم فکر میکردم که یهویی در اتاقم باز شد اونم محکم دیدم تهیونگ اومد داخل مست بود ترسیدم ولی چرا اومده تو اتاق من شاید اشتباه اومده چون اتاقش کنار منه اومد نزدیکم

تهیونگ:تو کی اینجا چیکار میکنی کی بهت اجازه داده بیای
رفتم نزدیک اون دختر نمیتونستم خوب ببینمش رفتم نزدیکتر خیلی خوشگل خیلی ولی برام خیلی آشنا بود یادم نمیاد جایی دیده باشمش که یهویی یه چیزی گفت

ات:حالت خوبه؟میخوای یه دوش بگیری

تهیونگ:ا چیزه من میرم

ات:باشه
حالش خوب نبود نمیتونست صاف راه بره دیگه رفتش خیالم راحتشد اما چرا اینقدر بت‌ها خوب بود چیزی نگفت یعنی منو نشناخت‌ شاید چون مسته یکی از خدمتکارا اومد صدام کرد که بیام شام بخورم رفتم سر میز شام که تهیونگ اومد از دیدنم تعجب کرد دیگه مست نبود و بهم گفت

تهیونگ:تو اینجا چیکار میکنی برگرد به همون یتیم خونت

ات:...
بغض کردم اون هنوز نمیدونست که یهویی آقای کیم(پدر تهیونگ)سرش داد زد

آقای کیم:تهیونگ این چه رفتاری مگه نمیدونی خواهرته(با داد)

تهیونگ:من نمیخوام این خواهرم باشه چرا اصلا باید خواهرم باشه(با داد)

آقای کیم:گمشو برو از خونم بیرون پسره‌ی گستاخ(زارت چقدر با ادب😂)

تهیونگ:هه باشه میرم(خنده‌ی عصبی)
کتم رو از روی کاناپه برداشتم از خونه زدم بیرون

ات:آقای کیم ببخشید همش تقصیره منه واقعا معذرت میخوام

آقای کیم:نه عزیزم هیچی تقصیر تو نیست اینجور نگو

ات:ولی هست
از سر میز بلند شدم و بدو بدو رفتم آقای کیم هم همش صدام می‌کرد اما چیزی نگفتم و رفتم تو اتاقم و گریه کردم بعد چند دقیقه خوابم برد

ویو صبح
از دید ات
از خواب بیدار شدم چشمام پف کرده بود موهام خیلی بد بود رفتم حموم و آماده شدم برم مدرسه رفتم صبحانه بخورم که آقای کیم رو دیدم بخاطر دیشب ازش معذرت خواهی کردم و دیگه شبحانم رک خوردم تهیونگ هم ندیدم بیاد با آقای کیم رفتم مدرسه رفتم سر کلاس که دیدم تهیونگ اومد یه نگاه ترسناکی بهم کرد و رفت میش دوستاش فکر کنم اصلا خوشش نمیاد من خواهرش بشم بایدم خوشش نیاد هوفف سرمو گذاشتم رو میر خوابم برد تا موقعی که استاد اومد و صدام کرد

استاد:ات بلند مدرسه نیومدی که بخوابی بلند شو خرس خوابالو

ات:ببخشید استاد
یهویی صدای خنده تهیونگ رو شنیدم که داشت نگام میکرد و میخندید معلوم نیست چشه دوباره میخواد چیکار کنه

اینم پارت جدید کیوتام ببخشید اگر بد بود حمایت یادتون نره💗
دیدگاه ها (۴۶)

پارت:پنجماز دید ات معلوم نیست باز چه نقشه‌ای توی اون کلش دار...

پارت:سوماز دید پدر تهیونگداشتم فکر میکردم که ات رو به سرپرست...

خب اومدم یه چیزی بهتون بگم من فیک نویسی رو ادامه میدم به همر...

جیمین فیک زندگی پارت ۹۲#

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۱

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط