شبها ز تو در سرم چه سوداست که نیست

شب‌ها ز تو در سرم چه سوداست که نیست

وز هجر تو بر من چه ستم‌هاست که نیست

سوگند همی خوری که دل بستهٔ توست

سوگند چه حاجت است، پیداست که نیست

 ❤️🌹
دیدگاه ها (۲)

او را ز گیسوان بلندش شناختند؛شانه که میزد انبوه گیسوان بلندش...

به لطف فاصله‌ها عشق پاک می‌ماند ...چگونه باشی و چشم از نگاه ...

مثل آن چایی که می چسبد به سرما بیشتربا همه گرمیم... با دل ها...

.می‌دونی کی رو نباید از دست بدی؟ «بالّذي ينطق إسمك، كأَنما ي...

🌱🍒تا سحــر همنشین چشم ترمکی در آیی چو ماه نو ز درمهمچنان در ...

♡✧صبر کن، دل، که خدا بی‌خبر از تو نیست،گرچه راهت پرِ شب، نور...

🌱🍒ناز چشمانت نهاده ... عشق بر سیمای تو...سر خوشم چون پروریدم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط