او را ز گیسوان بلندش شناختند؛
شانه که میزد انبوه گیسوان بلندش را؛
تا دور دست ایینه میراند؛
اندیشه خیال پسندش را؛
با سلام صبحگاهی (خندان) گلی ز ایینه میچید؛
دستی به گیسوانش میکشید؛
شب را کنار میبرد… خورشید را در ایینه میدید :)
ودرآخر ...
میگه : موهاش،دریا بودـ دنیام زیبا کرد!
فهمید !
دیونم، موهاش کوتاه کرد
شانه که میزد انبوه گیسوان بلندش را؛
تا دور دست ایینه میراند؛
اندیشه خیال پسندش را؛
با سلام صبحگاهی (خندان) گلی ز ایینه میچید؛
دستی به گیسوانش میکشید؛
شب را کنار میبرد… خورشید را در ایینه میدید :)
ودرآخر ...
میگه : موهاش،دریا بودـ دنیام زیبا کرد!
فهمید !
دیونم، موهاش کوتاه کرد
- ۷.۶k
- ۰۲ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط