مردها بدبختند خانم جان یعنی بختشان بد بوده که زن نشده ان

مردها بدبختند خانم جان، یعنی بختشان بد بوده که زن نشده اند تا کسی برایشان شعر بگوید. مردها بدبختند. مردها زمخت و زشت و بی حوصله اند. بلد نیستند دو خط نامه بنویسند یا مسیج بدهند که دلتنگند، عوضش پایش که بیفتد می آیند به بالا و پایین عزیزدلشان گیر می دهند و نق می زنند، در جستجوی کمی دیده شدن. مردها بچه های سرراهی اند خانم جان. همیشه نگرانند که مادر دیریافته از دستشان برود و باز تنها شوند در اتاقهای نمور تنهایی. مردها آزرده اند، از خودشان و از همه، بس که درد کشیده اند و دم نزده اند که احمقانه یادشان داده اند مردها گریه نمی کند. آخ خانم جان، نمی دانی چه بغضهاست در گلوی مرد، مرد بی نوا.
مردها را می گویم ها، نرها نه. مردهای تنهامانده دلتنگ. نهنگهای به گل نشسته که آوازهایشان معیوب است و شنیده نمی شود. مغضوبان همیشه تاریخ که در همه جنگها بی وقفه مُردند تا زن ها رها و راحت زندگی کنند و بایستند جلوی آینه ها و دنیا را بزک کنند به روی ماهشان. مردها، وارثان دستهای خسته و واژه های اندک. بی سهمی از شعر و معاشقه و بوسه و آغوش. کارگران بی جیره تاریخ.
خانم جان، به مرد لبخند بزن، خود اگر شرافت لبخند را شناخت یا نه. و نترس اگر دوستت نداشت، مردها در تمام تاریخ فرصت کمی داشته اند برای یادگرفتن دوست داشتن . بس که دوست داشته نشده اند.....
دیدگاه ها (۹)

کاش یک شب هم بخوابیم و صبح که بیدار شدیم باران باریده باشد ه...

جنگجو نبودم اما جنگیدن را خوب یاد گرفتم!در هیچ‌ میدانِ جنگی ...

چنان که می دانید فقر، دو دندان دارد آقایان، خانم ها. یک دندا...

مثل یک رودخانه خنک آبی رنگ؛ خیال ذهنت را پر می کند. خیال تما...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط