یکروزبارانیدرعشق

یک‌روز‌بارانی‌در‌عشق
part⁴
ات‌تمام‌کار‌هارو‌کرد‌ همشون‌تموم‌شد
دیگه‌دیر‌وقت‌بود‌و‌‌عزیز‌هم‌رفته‌بود
یونگی‌تو‌فکر‌ات‌بود‌که‌یهو‌یکی‌در‌ زد ات‌بود
-:بیا‌تو...
+:امم..فقط‌خاستم‌بگم‌کارا‌تموم‌شد‌‌دیگه‌کاری‌با‌من‌ندارید؟
-:نه‌برو
ات‌خیلی‌خسته‌شده‌بود‌نمیدونست‌اتاق‌داره‌یانه‌پس‌دباره‌در‌زد‌تا‌بپرسه
-:بییا‌تو
+:ب..‌ببخشید‌من‌دوباره‌مزاحم‌شوم‌فقط‌من‌اتاق‌دارم‌؟
-:اره‌برو‌‌راه‌روی‌اول‌دومین‌اتاق‌شمارش‌ام۲۱۳عه‌کیلیدش‌‌به‌خودش‌آویزونه
+:م..مرسی
ات‌درو‌بست‌ ورفت‌داخل‌همون‌اتاق‌همه‌لباس‌ها‌مرتب‌چیده‌شده‌بودن‌و‌حوله‌و‌وسایل‌همونجا‌اماده‌شده‌بودن‌
ات‌دهنش‌تا‌‌دومتری‌وا‌مونده‌بود
تعجب‌کرده‌بود‌که‌چرا‌همه‌چی‌از‌قبل‌اماده‌بود..
رفت‌خابید‌و‌دیگه‌به‌هیچی‌توجه‌نکرد...



ادامه‌دارد...
بچه‌ها‌ادامش‌رو‌شب‌میزارم
لایک‌وفالو‌یادت‌نره💖
دیدگاه ها (۰)

پارت‌جدید‌‌خوشملایک‌روز‌بارانی‌در‌عشقpart⁵(صبح‌روز‌بعد...)ات...

واییی‌سلامممم‌💖💖ببخشید‌‌نبودم‌این‌نبودم‌هفته‌‌کارام‌زیاد‌بود...

بچه‌ها‌۲ساعت‌دیگه‌فیک‌هارو‌میزارم❤💖💜یا‌اگر‌اپلود‌نشد‌شب‌میزا...

سلاممممم‌خوشملا🥺🎀💜❤✨دلم‌براتو‌خیلی‌خیلی‌تنگ‌شده‌بود..🥺🎀💖💜شرم...

پارت ۱۶۵

دوست پسر مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط