چند پارتی برادر سختگیر و وحشی من...
p70
تا ابد قراره تیک عصبی رو بدنت بمونه تا ابد قراره دستات از فشار عصبی بلرزه قرار تا ابد پوست لبتو بکنی و زانوتو تکون بدی...قراره تا ابد...قلبت درد کنه
....
صدای زنگ توی خونه پیچید
ا.ت: کیه این موقع شب؟!!!
دختر بلند شد و از ایفن نگاه کرد
ا.ت: تهیونگ!؟
ا.ت: این موقع شب چیکار داره اینجا(در رو باز کرد)
با آمدن تهیونگ به داخل ا.ت متوجه بوی سیگار شدیددد و الکل شد
ا.ت: حالا چه خاکی به سرم بریزم باز این مست کرد(زمزمه)یا تو چرا امدی اینجا میگفتی بیام دنبالت..ببینم هوشیاری؟
تهیونگ: یا کیم ا.ت
ا.ت: کیم و درد من جئونم
تهیونگ: نو نو نو..تو.....یااا
ا.ت: وِوِوِوِ؟؟(چیههههه)(شاکی)
تهیونگ: دو نانته وِ گُرسُ(تو چرا با من اینجوری کردی)
ا.ت: نا بُ(من چیکار کردم)(طلب کار و دست به کمر)
تهیونگ: تَ دودِمونی جانا(همش بخاطر توعه)
ا.ت: وای خدا شفاش بده...تهیونگ منو نگاه کن
تهیونگ با پوزخند جذاب به چشمای ا.ت نگاه کرد
ا.ت: ایگو باز موهات بهم ریختس
ا.ت گوشی رو کنار گذاشت و شروع کرد درست کردن موهای پسر...تهیونگ هیچ مخالفتی نمیکرد و لذت میبرد
تهیونگ: ولی تو بهم گفتی با موهای شلخته بیشتر دوستم داری(چون جذاب تر میشه)
ا.ت ویو
کاش تو حال خودش بود اینا میگفت این مرتیکه فقط مست میکنه که لاس بزنه
ا.ت: دیگه دوستت ندارم پس موهاتو مرتب کن
تهیونگ تو مستی در حالی که تعادل نداشت با بغل کردن ا.ت وزنشو روی دختر انداخت
ا.ت: یا یا یا سنگینی
تهیونگ: فقط چند دقیقه بزار همینجوری بمونیم
ا.ت: هوف خدا کمکم کن شبی با این چیکار کنم(نگاه ساعت کرد)پوف چطوری ۴ شده...یا اورابونی دِیر...(یا برادر فردا...)
تهیونگ: هیشششش
ا.ت فهمید تهیونگ امشب مهمونشه به زور در خونه رو بست و تا مبلای حال سعی کرد تعادلش حفظ کنه چون واقعا هم سفت بغل شده بود هم تهیونگ براش سنگین بود
ا.ت: عوضی(انداختش رو مبل)
تهیونگ: یا ا.ت(درست نشست و ا.ت رو جوری کشید که افتاد رو پاش)
ا.ت: اخخ...تهیونگ مچم سیاه میکنه
تهیونگ: خیلی وقته کتکت نزدم
ا.ت: ن..ن...نگو...ل..لطفا...ب..باز...باز...شر..شرو....شروع نکن(ترسیده)
تهیونگ: چرا میترسی دختر؟
ا.ت سعی کرد از روی پای تهیونگ بلند شه ولی جوری که تهیونگ کمرشو گرفته بود فقط زور بیخود زده بود
تهیونگ: کارت ندارم بشین
ا.ت ویو
کاش مست نبودی وگرنه من از رو پای تو نشستن ترس ندارم توله سگ
تهیونگ ا.ت رو نشوند
ته: زخمی که توی جنوب جزیره بخاطر تو خوردم خوب شده..اما یه زخمی هست که بهم زدی اما...خوب نمیشه(بم_تقریبا هوشیار)
ا.ت رو به تهیونگ روی پاش نشست
ا.ت: تو هم کل بدنمو زخم کردی هیچکدوم جاشون نرفته...با این همه زیبایی بازم وقتی لباسم یکم بازه زخمایی که زدی اذیتایی که کردی معلوم میشه پس چه عالی که منم یه زخم زدم
تهیونگ تقریبا هوشیار بود و ...
۱۰۰❤️🫀
تا ابد قراره تیک عصبی رو بدنت بمونه تا ابد قراره دستات از فشار عصبی بلرزه قرار تا ابد پوست لبتو بکنی و زانوتو تکون بدی...قراره تا ابد...قلبت درد کنه
....
صدای زنگ توی خونه پیچید
ا.ت: کیه این موقع شب؟!!!
دختر بلند شد و از ایفن نگاه کرد
ا.ت: تهیونگ!؟
ا.ت: این موقع شب چیکار داره اینجا(در رو باز کرد)
با آمدن تهیونگ به داخل ا.ت متوجه بوی سیگار شدیددد و الکل شد
ا.ت: حالا چه خاکی به سرم بریزم باز این مست کرد(زمزمه)یا تو چرا امدی اینجا میگفتی بیام دنبالت..ببینم هوشیاری؟
تهیونگ: یا کیم ا.ت
ا.ت: کیم و درد من جئونم
تهیونگ: نو نو نو..تو.....یااا
ا.ت: وِوِوِوِ؟؟(چیههههه)(شاکی)
تهیونگ: دو نانته وِ گُرسُ(تو چرا با من اینجوری کردی)
ا.ت: نا بُ(من چیکار کردم)(طلب کار و دست به کمر)
تهیونگ: تَ دودِمونی جانا(همش بخاطر توعه)
ا.ت: وای خدا شفاش بده...تهیونگ منو نگاه کن
تهیونگ با پوزخند جذاب به چشمای ا.ت نگاه کرد
ا.ت: ایگو باز موهات بهم ریختس
ا.ت گوشی رو کنار گذاشت و شروع کرد درست کردن موهای پسر...تهیونگ هیچ مخالفتی نمیکرد و لذت میبرد
تهیونگ: ولی تو بهم گفتی با موهای شلخته بیشتر دوستم داری(چون جذاب تر میشه)
ا.ت ویو
کاش تو حال خودش بود اینا میگفت این مرتیکه فقط مست میکنه که لاس بزنه
ا.ت: دیگه دوستت ندارم پس موهاتو مرتب کن
تهیونگ تو مستی در حالی که تعادل نداشت با بغل کردن ا.ت وزنشو روی دختر انداخت
ا.ت: یا یا یا سنگینی
تهیونگ: فقط چند دقیقه بزار همینجوری بمونیم
ا.ت: هوف خدا کمکم کن شبی با این چیکار کنم(نگاه ساعت کرد)پوف چطوری ۴ شده...یا اورابونی دِیر...(یا برادر فردا...)
تهیونگ: هیشششش
ا.ت فهمید تهیونگ امشب مهمونشه به زور در خونه رو بست و تا مبلای حال سعی کرد تعادلش حفظ کنه چون واقعا هم سفت بغل شده بود هم تهیونگ براش سنگین بود
ا.ت: عوضی(انداختش رو مبل)
تهیونگ: یا ا.ت(درست نشست و ا.ت رو جوری کشید که افتاد رو پاش)
ا.ت: اخخ...تهیونگ مچم سیاه میکنه
تهیونگ: خیلی وقته کتکت نزدم
ا.ت: ن..ن...نگو...ل..لطفا...ب..باز...باز...شر..شرو....شروع نکن(ترسیده)
تهیونگ: چرا میترسی دختر؟
ا.ت سعی کرد از روی پای تهیونگ بلند شه ولی جوری که تهیونگ کمرشو گرفته بود فقط زور بیخود زده بود
تهیونگ: کارت ندارم بشین
ا.ت ویو
کاش مست نبودی وگرنه من از رو پای تو نشستن ترس ندارم توله سگ
تهیونگ ا.ت رو نشوند
ته: زخمی که توی جنوب جزیره بخاطر تو خوردم خوب شده..اما یه زخمی هست که بهم زدی اما...خوب نمیشه(بم_تقریبا هوشیار)
ا.ت رو به تهیونگ روی پاش نشست
ا.ت: تو هم کل بدنمو زخم کردی هیچکدوم جاشون نرفته...با این همه زیبایی بازم وقتی لباسم یکم بازه زخمایی که زدی اذیتایی که کردی معلوم میشه پس چه عالی که منم یه زخم زدم
تهیونگ تقریبا هوشیار بود و ...
۱۰۰❤️🫀
- ۱۹.۷k
- ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط