Amityville Horror House

6:Amityville Horror House
خانه ترسناک امیتویل
در حالی جونگکوک دستانم را گرفته و من را به سمت خانه میکشد گرنبند هنوز در گردنم است.
من را به سوی اتاق هدایت میکند دستانش همانند مرده ها سرد است وهیچ حسی داخلش نیست!مانند کسی که همه ی احساستش را نابود کرده باشد.
روبه روی در ایست میکند انگار خشکش زده باشد زیر لب چیزی را زمزمه میکند:«خودتو گیج کن انگار نه صدایی میشنوی نه چیزی میبینی»
و او را میبینم فورا نگاهم را به سمت جونگکوک میبرم چون حتی ترس نگاه کردن به او را دارم اون چیز ترسناک ترین روح توی خونست یه جورایی انگار شیطانه چشمی نداره و داره به جاش ازش خون میریزد بوی فاسد و خون خشک شده همه ی فضا را گرفته است یک دفعه یک هفته پیش وقتی داشتم صبح صورتمو می شستم اونو داخل آیینه دیدم طبق حرف جونگکوک که گفت واکنشی نشون نده دوباره شروع کردم به شستن صورتم ولی اینقدر ترسناک بود که بدنم کامل شده بود عرق صدایش بدنم را به لرزه می اندازد:«هعی جک در این اتاق باز شده»صدایش همانند اسن است که ناخون هایت را روی دیواربکشی.
او با بی خیالی دستانش را بالا میدهد:«میدونم وعاملش اینجاست» من را جلو می آورد ومن جوری رفتار میکنم انگار آن موجود ترسناک را نمی بینم:«هعی داری چیکار میکنی؟»
موجود به حرف می آید:«هنوز دست به دفتر خاطرات نزده اونو برمیدارم تا بهش دست نزنه» و موجود چیزی را برمیدارد و شروع به حرکت میکند بعد از رفتن موجود نفسی میکشم و جونگکوک خودش را روی تخت می اندازد و از من میپرسد:«چه جزابیتی داره که وارد اینجا شدی؟»نور اتاق از بدنش رد میشود وبه اتاق میخورد:«اون دفتر چیه؟اگه بهم نگی میخونمش!عاشق کسی بودی؟منظورم از جمله(امیدواروم روز که اون از ذهنم حذف شود مرده باشم)اون کیه؟»چشمانش برای لحظه ای متعجب میشود وبعدش عصبی:«الای قول میدم اگه به اون دفتر دوباره دست بزنی کاری کنم از زندگی پشیمون شی»چشمانم گشاد میشود زیرا من اسمم را به او نگفته بودم کمی میلرزم ولی بعد میگویم:«تو روحی چیکار میتونی بکنی؟»بلند میشود و با قم های بلند به سویم می اید یکی از دستم را میگیرد ومحکم بر روی ت.خت می اندازد حتی نمی توانم واکنشی نشان دهم من را محکم به تخ.ت فشار میدهد وبا چشمان سیاهش به چشمانم نگاه میکند صورتش بسیار جدی است نمی توانم تکان بخورم او من را اسیر کرده است :«درسته من یک روحم ولی با گند کاریی که کردی»دستی به گردنبند میزند«الان من فقط یه پ.سرم وتو فقط یه دختر و میدونی که دخترا باید از پ.سرا بترسن!»لبخندی ترسناک میزند و من را آزاد میکند:«دوباره تکرار نمیکنم..حق نداری به دفتر دست بزنی وگرنه پ.در بچه هات یه روح میشه» در حالی که ناپدید میشود این حرف را میزند..ادامه دارد
دیدگاه ها (۰)

7:Amityville Horror Houseخانه ترسناک امیتویلفردای آن روز جون...

8:Amityville Horror Houseخانه ترسناک امیتویل بعد تمام شدن فی...

5:Amityville Horror Houseخانه ترسناک امیتویلنگاهم به گردنبند...

4:Amityville Horror Houseخانه ترسناک امیتویلدر حالی که به کا...

9:Amityville Horror Houseخانه ترسناک امیتویل در اتاق را کام...

10:Amityville Horror Houseخانه ترسناک امیتویلدر حالی که آب ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط