‍ سلام ای خنده هایت مرهمی بردرد ِ بیمار
بدون ِ تو ، اسیر درد و غم میگردم ای‌ یار
بکش دستان ِ گرم ومهربانت را به چشمم
که از هجرت،تمام ِروزوشب را بوده بیدار
صدایت میزنم: جانا، جوابم میدهی: جان
نگاهم میکنی،بی‌خود زخودمیگردم اینبار
چنان بی‌خود،که میرقصد برای باتو بودن،
دل ِ دیوانه ام در شور ِ آواز و، دف و، تار
زمین،گِرداَست‌وقانونی مشخص درنهادش
که هرجا میروی ، روزی بیایی سوی دلدار...🌹❤


#عاشقانه
#بهترینم
دیدگاه ها (۰)

دلم را دلبر چشم تو کردمبه رنگ باور چشم تو کردمخودت با چشم خو...

یکی درد و یکی درمان پسنددیک وصل و یکی هجران پسنددمن از درمان...

کوراوغلو نام افسانه‌ای آذربایجانی است که سینه به سینه از مرد...

چه دردی داره این دوری؛ من از دوری هراسونمتو گفتی با منی، رفت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط